یکی از
مهمترین کارکردهای اجتماعی روحانیت، بحث تبلیغ است. ابعاد آموزشی و آموزشهای
تخصصی و عمومی حوزه جنبهای است که فقط درون حوزههاست، ولی آن چه از روحانیت در
بطن جامعه نمایان است، بحث تبلیغ است؛ به همین جهت بنده برای بحث، موضوع کارکردهای
اجتماعی روحانیت با تاکید بر بعد تبلیغ انتخاب کردم. این اولین مطلب که تناسب کارکرد
دین با کارکرد روحانیت است.
دوم
عنوان مجاورت اجتماعی است، استفادهای که میخواهم از این کلمه بکنم این است که ما
در مفاهیم دینی خودمان مفهوم جوار را داریم، چیزی با عنوان «پیمان جوار» که هم در
زمان جاهلیت مرسوم بوده و هم در زمان پیامبر اکرم(ص) و بعد از آن تأیید و امضا شده
است. تعبیر جارالله که در ادبیات تاریخی خودمان داریم و افرادی به این نام معروف
میشدند، در واقع به مفهوم پناهندگی به خداوند و اهلبیت و یا احیانا به افراد
دیگر هست. مرسوم بوده که اگر کسی احساس خطری میکرده، پناهنده میشده است و در
جوار یک شخص قدرتمندی قرار میگرفته است. این مفهوم را اگر بخواهیم با توجه به عنوانی
که دوستان برای جلسه طرح کردهاند، تطبیق دهیم در واقع میشود اجتماع در پناه
روحانیت و دین. حال یکی از نمایانترین ابعاد رابطه روحانیت با مردم تبلیغ است. سه
ساحت را خدمتتان عرض میکنم و در نهایت برخی از نکات، اشکالات یا خطاهایی را که امکان
دارد در این کارکرد اجتماعی روحانیت به وجود بیاید، عرض خواهم کرد.
اولین و
اولویتدارترین مباحثی که در واقع کارکرد اجتماعی روحانیت است و با توجه به شأنش
که شأن نیابت و استمرار نبوت و امامت هست، بحث دانشافزایی است؛ یعنی هدایت به
معنای هدایتهای مباحث نظری و ارائه طریق یکی از کارکردهای اجتماعی جدی روحانیت
است. اولین ساحتی که هم در حوزه تبلیغ به صورت جدی خودش را نشان میدهد و هم یک
کارکرد اجتماعی است، بحث دانشافزایی و ساحت دانشافزایی است. اگر افراد در جامعه
دانش و معرفت لازم را نداشته باشند، قاعدتاً جامعه، جامعۀ به هنجار، مترقی و رو به
پیشرفتی نخواهد بود. لازمۀ این که جامعه، جامعۀ رشد یافته و در حال رشدی باشد این
است که معرفت لازم را داشته باشد. دین ما بر این باور است و همه ما به عنوان
متدینین و شما به عنوان روحانیت و کسانی که ارائه مباحث دینی میکنید، این باور را
داریم که لااقل مباحث فردی و اجتماعی که متوجه به سعادت انسان است، یک برنامه کامل
دارد. تعبیر «تبیاناً لکلِّ شئ» در قرآن به طور صریح آمده است. با نگاه موسع یا
مضیّق نگاه کنیم، قدر متیقّن این است که دین برای سعادت فرد و
جامعه برنامه و دستور دارد. یکی از وظایف و کارکردهای اجتماعی روحانیت این است که این
دانش را منتقل کند.
در بحث
دانش افزایی حداقل باید در دو بُعد کارکرد اجتماعی داشته باشد. یکی جنبه ایجابی و
تبیینی هست که حتماً باید در این عرصه کار کند و مسائل دینی را به صورت آماده و
بسته بندی شده در اختیار عموم مردم قرار دهد. برای اینکه معرفت و دانش دینی آنها
را ارتقا ببخشد، این وظیفهای است که شاید همه مبلغین دینی به نحوی انجام میدهند.
نکته
دوم بحث دفاع از معارف دینی در مقابل تفکرات انحرافی است. این یکی از کارکردهای
اجتماعی روحانیت در بعد دانشافزایی و معرفتزایی است. هر وقت کالای اصیل و
بهاداری پیدا شود در قبال آن و در کنار آن کالاهای بیارزشی هم سعی میکنند خودشان
را به جای آن کالاهای گرانبها جا بزنند. تفکرات انحرافی در طول تاریخ کنار معارف
ناب الهی بوده است، نیاز است که جامعه و افراد جامعه در برابر آنها واکسینه شوند،
یعنی در مقابل افکار انحرافی حتماً دفاع شود. الان یکی از ابعاد تبلیغ که ما با
عنوان تبلیغ تخصصی از آن یاد میکنیم، وجود مبلغین و روحانیت متخصصی است که در
عرصههای مقابله با این جریانهای انحرافی آمادگی لازم را داشته باشند و از آن طرف در ساحت
تبلیغ به کنشگری هم بپردازند. نمونهای از این موارد را عرض میکنم، الان مواردی
در دفتر تبلیغات اسلامی به عنوان رشتههای تخصصی تبلیغ و هم بحثهای آموزشی وجود
دارد و الحمدلله مبلغین متخصصی داریم که به صورت سامان یافته در قالب گروههای
تبلیغی فعالیت میکنند و اعزام میشوند. موضوعاتی مثل باستان گرایی و زرتشتیگری
که یک موضوع انحرافی خیلی جدی است، نه در موسم آبان ماه، بلکه تقریباً در خیلی از
ایام سال در فضاهای مختلف همچون فضای مجازی و حوزههای دیگر با آن مواجه هستیم. در
حوزه بهائیت، تصوف انحرافی، مدعیان دروغین مهدویت یا مدعیان دروغین یمانی، جریانهای تکفیری،
عرفانهای نوظهور و بحث مسیحیت تبشیری که در واقع به عنوان یک تفکر انحرافی متأسفانه
در کشور ما هم فعالیت زیادی دارند، اینها مواردی است که الان بحثهای آموزشیاش
به عنوان تخصصی ارائه میشود و از آن طرف هم کارکرد روحانیت در این حوزه سامان
خوبی یافته است. پس این در واقع یکی از ساحتهایی است که در تبلیغ روحانیت باید
کارکرد اجتماعی داشته باشد و ضروریتهای خاص خودش را دارد.
کنشگری
اجتماعی با رویکرد آسیبهای اجتماعی
حوزه
دومی که به عنوان ساحت جدی کنشگری اجتماعی روحانیت مطرح هست، کنشگری اجتماعی با
رویکرد آسیبهای اجتماعی است. وظیفه روحانیت فقط رساندن نیست، بلکه متولی عملیاتی شدن و
اجرایی شدن است یا متولی این است که رصد کند این معارفی را که ما گفتیم و این راه
درستی را که دین ما نشان میدهد و برای مردم بیان کردیم، آیا این راه طی میشود یا
نه یا در راه تحقق این مسیر چه مشکلاتی دارد و چه آسیبهایی به وجود میآید. یکی
از حوزههایی که روحانیت باید ورود جدی داشته باشد و در طول تاریخ هم این اتفاق
افتاده است، حوزه آسیبهای اجتماعی است. ما نقشهای زیادی در بحث حکمیت در خانوادهها
داشتیم که این را روحانیت به خوبی در طول تاریخ اجرا میکردند و جزء نقشهای مطرح
در قرآن کریم است. حوزههای دیگر آسیبهای اجتماعی مثل فقر و بیکاری که در طول
تاریخ داشتهایم، روحانیت در آن ورود داشته و دارد. متأسفانه برخی از حوزهها را خالی
گذاشتیم و کسان دیگری آمدند و آن جایگاهها را اشغال کردند و کار بهینه هم انجام
نمیدهند، نه تنها کار دینی و مطابق با شرایط دینی انجام نمیدهند، بلکه فعالیت و
کارکردشان در حوزه اجتماعی هم بهینه نیست؛ ولی به هر حال یکی از ساحتهای کنشگری
اجتماعی روحانیت است. روحانیت جایگاه مرجعیت دارد و این مرجعیت و اعتباری که دارد
باعث میشود فعالیتش ثمرات و نتایج دو چندان یا صد چندانی در عرصه
کنشگری اجتماعی داشته باشد، به شرطی که نسبت به این آسیبها اولاً آگاهی، دانش و
شناخت لازم را داشته باشد، دوم توانمندی علمی و مهارتی برای کمک به حل آنها را هم
در خودش ایجاد کند. برای مثال الان حوزه اعتیاد به عنوان یک معضل اجتماعی که متاسفانه
امالفساد خیلی از مسائل هست، به غیر از این که خود فرد را نه تنها از دین بلکه از
انسان بودن و ساحت انسانی دور ساخته، خانوادهها را از هم پاشانده است و این به
عنوان یک آسیب اجتماعی میطلبد که حوزه و روحانیت نقش خودش را در اینجا ایفا کند.
حال نقش حوزه چیست، این نیاز به تفصیل دارد. آیا برویم کمپ ایجاد کنیم؟ یا جلوی
قاچاق را بگیریم یا نه، کارکردهای دیگری داشته باشیم. اینها حوزههایی است که میتواند
به تفصیل درباره آنها بحث کرد. الان گروههای تخصصی را از طلاب و روحانیون داریم
که در حوزه اعتیاد فعالیت میکنند و متأسفانه عمده فعالیتها هم باید در حوزه
پیشگیری و صیانت صورت گیرد وگرنه کسی که معتاد شد، با توجه
به آماری که خود عزیزان فعال در این عرصه ارائه میکنند، امید به برگشتش شاید کمتر
از یک درصد است.
نقش
تغییر رفتار
حوزه
سومی که خیلی جدی تر و کلانتر است، حوزه رفتارسازی و تلاش برای تغییر رفتار
مخاطبان هست. مطابق با الگوی دینی در این
مورد باید عرض کنم که در حوزه دانشافزایی یا در حوزه آسیبهای اجتماعی معمولاً
جنبه پسینی داریم، یعنی اقدام و کارکرد ما کارکرد پسینی است؛ بعد از این که اتفاق
میافتد میخواهیم آن آسیب را مدیریت و کنترل و یا به حل آن کمک کنیم. ولی وظیفه
اصیلی که برای روحانیت وجود دارد و نقشی که نبی مکرم اسلام و اهلبیت علیهم السلام
ایفا میکردند نقش تغییر رفتار بوده است، یعنی نقش تربیتی. اگر در جامعهای افراد
آن از ابتدا خوب تربیت شوند، ملازم است با این که دانش و معرفتشان ارتقا یافته است
و همینطور درصدد ارتقای آن هم برمیآیند. جامعهای که تربیت دینی متناسبی داشته
باشد قطعاً دچار آسیبهای اجتماعی کمتری خواهد شد. پیشگیری از آسیبهای اجتماعی به
خودی خود اتفاق خواهد افتاد و دیگر نیازی به ورود و مداخله و هزینهکرد بیش از حد
در حوزه مقابله یا کنترل آنها نخواهد بود. پس ساحت تربیت به عنوان حوزه جدی
کنشگری و کارکرد اجتماعی روحانیت باید بیشتر مورد توجه باشد، یعنی ما همیشه
نگاهمان این نباشد که ببینیم چه نیازی و چه مشکلی در جامعه است که بخواهیم آن را
حل کنیم. باید کارکرد اجتماعی خودمان را طوری سامان دهیم که زمینهای برای ایجاد آسیبهای
اجتماعی و مشکلات اجتماعی پیش نیاید.
اشکالات
راهبردی در حوزه کارکرد اجتماعی طلاب
نکاتی
را به عنوان خطا یا اشکالات راهبردی در حوزه کارکرد اجتماعی عرض میکنم و البته در
این موارد به ساحت مدیریت حوزه بیشتر توجه دارم، نه به تک تک مبلغین و افراد. شاید
در جمع مبلغین و افراد این عرایض تأثیری نداشته باشد.
1. عدم
شناخت نیازهای اجتماعی متناسب با تحولات؛ حوزهها معروف بودند به اینکه همیشه
پیشرو و پیشگام هستند، ولی متاسفانه الان به تعقیب کنندگان مسائل اجتماعی تبدیل
شدهایم. بحث آیندهنگری، آیندهپژوهی و آیندهنگاری بحثهای جدی است. حوزه
آکادمیک و تحقیقات پژوهشی را عرض نمیکنم، آن بخشی مد نظرم است که بتواند در میدان
عمل کارگشا باشد. ما شاید پژوهشهای متعددی داشته باشیم که هیچ کدام نه ارتباطی با
ساحتهای آموزشی ما دارد و نه با میدان عمل ما که مثلاً حوزه تبلیغ است، دارد، ولی
واقعیت این است که تا وقتی آسیبها را پیشاپیش نشناسیم و آمادگی لازم را برای
مقابله و کنترل آنها به دست نیاوریم، کارکرد اجتماعی مؤثری پیدا نخواهیم کرد.
2. عدم
تطابق شبکه نیاز با شبکههای کارکرد حوزه؛ از جهت آماری حدود 120 هزار دانشآموخته
برادر در تحصیلات حوزوی داریم که یا مکلا هستند یا مفتخر به لباس
روحانیت هستند. از آن طرف 120 هزار طلبه و دانش آموخته خواهر داریم. در عرصه بینالملل
حداقل 60 هزار دانش آموخته داریم که از کشورهای مختلف آمدند و تحصیل کردند. این
آمار می شود200 هزار نفر. آیا این تعداد به فرض که آموزشهای لازم را دیده باشند و
ساماندهی شده باشند، متناسب با نیازهای اجتماعی ما کفایت میکنند یا نه؟ آمار
مساجد خالی را همین الان داریم، یعنی اگر همه این دانش آموختگان برادر را به مساجد
اعزام کنیم، باز کلی مساجد بیامام جماعت خواهیم داشت. پس از نظر کمی شبکه کارکرد
ما با داشتهها و ظرفیتهای ما تناسب ندارد.
3. عدم
تطابق کیفی کارها؛ الان این 200 هزار طلبهای که داریم چقدر با کارکردهای اجتماعی
که از ایشان متوقع و مورد انتظار هست، تطابق دارند؟ ما الان طلبه درس خارج خوان یا
اتمام سطح را برای حوزه اعتیاد، حوزه جمعیت و حوزه خانواده میفرستیم، آمادگی
ندارد. حتی متأسفانه برای حوزههایی که کاملاً دینی هست مثل ترویج قرآن، باز میفرستیم،
میبینیم آمادگی و استعداد لازم را ندارد. در حوزه بحث آمادگی کیفی یا تطابق کیفی
نیازها با ظرفیتها و داشتههای ما، متأسفانه خیلی عقب هستیم و هنوز هیچ راهبرد
درستی را اتخاذ نکردیم. ما الان سال 2020 هستیم، سال 2000 مفهوم سواد در فضای
جهانی یا استاندارد جهانی یونسکو تغییر پیدا کرد و 20 سال از آن زمان میگذرد، ولی
متأسفانه روشها و اهداف ما در حوزه آموزش هیچ تغییری نکرده است، یعنی طی 20 سال
گذشته که مفهوم جهانی در اسناد رسمی تغییر کرده، ما هیچ تغییری را در حوزه آموزش،
نه در حوزهها و نه در دانشگاهها، ندیدیم.
4.
نداشتن تصویر درست از نیازها و مهارتهای علمی و کاربردی در جامعه؛ ما هیچ تصویر
درستی از نیازها و مهارتهای علمی و کاربردی در اجتماعی که طلبه 5 سال دیگر میخواهد
به آن عرصه برسد و فعال شود، نداریم. بنابراین نمیدانیم که 5 سال دیگر این طلبه
ما چه باید بلد باشد تا آموزش دهیم. وقتی این دو تا نباشد، 5 سال دیگر، حتی 10 سال
و 20 سال دیگر هم هر چقدر کمیت را افزایش دهیم، ورودیهای حوزه را افزایش دهیم،
نمیتوانیم نیروی کیفی داشته باشیم و نتیجهاش میشود این که نیروی حوزوی ما 10
سال 12 سال با نشاط و شوق آمده است، اما در نهایت دچار بحران هویت میشود که من چه
کارهام؟ و چه کار میتوانم بکنم؟ یعنی هیچ کنشگری اجتماعی جدی را برای خودش نمیتواند
تعریف کند، چون هیچ توانمندی ندارد. و لازمهاش این میشود که من در حوزه وقتی میخواهم
مبلغ متخصص یا مبلغ تخصصی به کارگیری کنم میآیم، خدمت بزرگوارانی که درس خارج
خواندند و تحصیلات اتمام سطح دارند دعوت میکنم و مجبور میشوم برای او 200 ساعت
کلاس کاربردی بگذارم تا تازه بتواند در میدان یک اقدام اولیه کند و نیاز را بفهمد.
متأسفانه حوزه آموزش و حوزه پژوهش ما حوزههای جداافتادهای از کارکرد اجتماعی
هستند.
تقویت رویکرد
مهارتی در آموزش
آخرین
نکته را در بحث آموزش عرض میکنم. شما آیندهپژوهانی را که در حوزه فضای مجازی هست،
مشاهده میکنید، افق خود اینها این است که ما 20 سال آینده چیزی تحت عنوان آموزشهای
رسمی یا آکادمیک نخواهیم داشت. همین الان هم نشانههایش را در جامعه میبینیم. تا
دیروز همه صف میکشیدند که امتحان کنکور بدهند و به دانشگاه بروند،
اما الان این انگیزه خیلی کم شده است. قبلاً میگفت به دانشگاه میروم و مدرکم را
میگیرم و میروم سرکار، الان مدرک هم داشته باشد کار نمیدهند و میگوید برای چه
بروم؟ الان دنبال چی هستند؟ الان دنبال مهارت هستند تا بتوانند از آن در شغل و
اشتغالم استفاده کنم. قطعاً ما در افق 20 سال آینده جهانی و متأثر از آن، در
کشورمان بحث آموزشهای رسمی و آکادمیک به این شکلی که الان در کشورمان وجود دارد،
نخواهیم داشت و اگر هم داشته باشیم به زور نگه داشتهایم و هیچ کارکردی ندارد، مثل
دانشگاههای آزاد و پیامنور میشود که مدام تکمیل ظرفیت میزنند. متأسفانه همین
الان هم در مراکز تخصصی حوزوی مشاهده میکنید که شهریه هم به طلبه میدهند و مداوم
دعوت میکنند و باز کرسی خالی داریم. راهکار چیست؟ از همین الان باید این تحول را
شروع کنیم و ببینیم طلبه 20 سال آینده، طلبه 10 سال آینده، که قرار است در میدان
اجتماع برود، چه نیاز دارد، آن مهارت را آموزش دهیم. نه حالا که دانشگاه از مدرکگرایی
و پژوهشمحور پر شده است و دانشگاه کارآفرین و دانش بنیان دارد در عرصه خلاقیتهای
فنی یا خلاقیتهای هنری کارآفرینی میکند، ما تازه در حوزه برسیم به حوزه مدرک محور
و آموزشمحور. پاشنه آشیل در حوزه آموزش است. ما انگیزه در طلبهها کم نداریم، اغلبشان
به قصد خدمت به دین آمدهاند، نیامده اینجا کاسبی کند، ولی بعد از 10 ، 15 سال به
دنبال کاری است که سر ماه یک حقوقی بدهند و آن دغدغه فراموش شده است یا اگر هم اهل
دغدغه باشد اینقدر خودخوری میکند و عذاب وجدان دارد که به یک شخص بیهویت شخصیتی دچار
میشود و تناسبی به ظرفیت وجودی خودش با کارکردهایش پیدا نمیکند.
5.
تدوین شبکه کارکردی؛ لازمه این کار، آیندهنگری نسبت به جامعه است و ما متأسفانه
در این عرصه هم فعالیتی نداشتیم و باید این اتفاق بیفتد. جایگاههای اصیلی را
داشتیم که مال روحانیت بوده است، مثل حوزه شهادت، وصیت عقد، ازدواج. عقد و ازدواجی
که روحانیت در 50 ، 100 سال قبل در آن مداخله داشته است، احتمال آسیبش خیلی کمتر
بوده است از عقد و ازدواجی که روحانیت یا هیچ مداخلهای در آن ندارد و یا احتمالاً
یک أنکحتُ و زَوجتُ میخواند. در حوزه بحث کودکان وقتی نوزادی به دنیا میآمد، به
محضر عالم میآوردند. ارتباطی که خانوادهها در ساحتهای مختلف با
روحانی داشتند، اینها همه جزء حوزههایی است که ما از دست دادیم. برخی از این
حوزهها متاسفانه به شکل رسمی از دست روحانیت خارج شده است و برخی از آنها را چون
ما خالی گذاشتیم افراد دیگری آمدند و تصاحب کردند. این حوزه ها باید شناسایی شوند.
6. جایگاه
روحانیت در کارکردهای اجتماعی؛ این مورد جزء خطاهای راهبردی است و البته در ساحت
مدیریت حوزه باید درباره آن تأمل جدی شود. یک وقت سیل میآید طلبه ما گونی بلند میکند
و جلوی سیل را میگیرد، بیل دست میگیرد و خانه را تمیز میکند، ولی آیا در همه
فعالیتها و کارکردهای اجتماعی نقش روحانیت، نقش تمیز کردن خانه سیلزده است یا کار
دیگری هم میتواند بکند؟ جایگاه روحانیت در آسیبها و مسائل اجتماعی یا به تعبیر
جلسه ما در کارکردهای اجتماعی کجاست؟ برای مثال یکی از مسائل آسیبزا در جامعه ما
فضای مجازی است. کسی که پای منبر شما، همزمان تلگرامش را چک میکند و بازی میکند یا
از فلان سایت مطالبی را میبیند. ضریب نفوذ اینترنتی ما بالای 70 درصد است. فضای
مجازی که، نه به عنوان یک ابزار، بلکه به عنوان یک سیاستگزار اینقدر تأثیر دارد،
ما چقدر نسبت به این فضای مجازی عکسالعمل نشان دادیم. کارکرد ما به عنوان روحانیت
در مقابل یکی از جدیترین و تأثیرگذارترین عوامل آسیبهای اجتماعی چیست؟ حتی اگر
کلمه آسیب اجتماعی را هم به کار نبریم و بگوییم تعامل ما نسبت به یکی از عوامل تأثیرگذار
اجتماعی چیست؟ واقعیت این است که هیچ. ما الان در حوزهها نهایت کاری که میکنیم این
است که گروههایی را تحت عنوان گروههای فضای مجازی از طلبهها تربیت کردیم و به
آنها آموزش دادیم که چون فضای مجازی این آسیب را دارد و راهکار جلوگیری از آسیب
هم این است، شما بروید و این را برای مردم بگویید یا در جلساتی که برای مبلغین در
ایام اعزامی محرم، صفر و رمضان داریم یک جلسه 4 ساعته کارشناسی را دعوت کنیم که
آقای روحانی که تشریف میبرید تبلیغ، حواست باشد که به مردم بگو این فضای مجازی 10
تا آسیب دارد،10 تا راهکار هم برای پرهیز از آسیب وجود دارد؛ ولی آیا این جایگاه
اصیل حوزهها و روحانیت در بحث فضای مجازی است؟ آیا اینجا هم روحانیت باید فقط نقش
بیل به دست داشته باشد که فضای مجازی خراب کاریهایش را بکند و سیل ویرانگر به
تعبیر رهبر انقلاب بشود قتلگاه جوانان و ما برویم کشتهها و مجروحین را جمع کنیم؟
حوزه باید در این عرصه چه کار کند؟ ما در زمینه کارکردهای اجتماعی، به ویژه در
ساحت مدیریت حوزه در سطح کلان، باید جایگاه متناسب حوزه را پیدا کنیم.
ثبت دیدگاه